نفرت تنها عنصری است که The Last of Us Part 2 برای وارد شدن به دنیای جذاب و در عین حال بی رحمش پیش روی شما می گذارد. عنصری که پس از اتمام داستان بازی نگاهتان به آینده را تغییر خواهد داد. در روزهایی که سینما و تلویزیون همانند مرده ای متحرک به مسیر خود ادامه می دهند و کمتر شاهد خلق آثار جذاب و گیرا در آن هستیم ، ساخت عناوینی همچون The Last of Us Part II باعث می شود تا گیمرها فرصت تجربه اثری را داشته باشند که در هیچ مدیوم دیگری از هنر نمیتوان مثل آن را دید.
The Last of Us Part 2 نیز همانند دیگر بازی های ناتی داگ بی شک یکی از متفاوتترین تجربههایی خواهد بود که در دنیای بازی های ویدئویی با آن مواجه می شوید. تجربه ای که در کنار افتتاحیه آرامشبخش و در عین حال شوکهکننده اش ، مدام در حال لیلی بازی کردن روی مدار احساسات تان خواهد بود. موردی که باعث میشود حتی اگر علاقه ای به سبک بقا نداشته باشید با شوق و ذوق داستان بازی را دنبال کنید. با ما در ادامه نقد و بررسی The Last of Us Part 2 همراه باشید …
در ابتدا قصد داشتیم تا بگوییم The Last of Us Part 2 حال و بیشتر از هر زمانی مرز بین فیلم و بازی را از بین برده، اما حقیقت این است که ساختهی جدید ناتی داگ از بسیاری از فیلمها شخصیتپردازی بهتر و داستان ملموستری دارد. بازی با همان داستان عمیق همیشگی خود بیشتر از آن که بتوان آن را بهسادگی سرگرمکننده خطاب کرد، شدیدا درگیرکننده است و این درگیر شدن را از همان ابتدا بازی و با شروع داستان احساس خواهید کرد.
نسخه جدید The Last OF Us این موقعیت را فراهم کرده تا دنیا را از دید دختری 19 ساله ببینیم که با تغییرات ناگهانی و صد البته وحشتناک سر و کله میزند
نسخه دوم آخرین بازمانده از ما ، محصولی ارتقا یافته از تمامی نکات مثبتی است که در قسمت اول شاهد آن بودیم. از داستان سرایی فوق العاده اش گرفته تا گیم پلیی که حال در تمامی لحظات می تواند مخاطب را با خود همراه سازد. وجود کات سین های زیبا در کنار دیالوگ های شنیدنی بازی باعث شده تا همانند بزرگترین آثار سینمایی ، داستانی خلق شود که در کنار طولانی بودنش ، به لطف شخصیت پردازی خیره کننده ای که دارد هیچ گاه مخاطبش را خسته نکند. گویا سازندگان تمامی جوانب را سنجیده اند و به معنای واقعی کلمه اثری خلق کرده اند که تمامی ابعاد سرگرمی را می توان در آن یافت.
داستان بازی در کنار خشونت افسارگسیختهای که از خود نشان میدهد ما را درگیر پارامترهای جدیدی می کند که پیش از این شاید کمتر به آنها توجه کرده باشیم. پارامتر هایی که باعث می شود الی ، همان دختر بچه بددهن و عصبانیای که از قسمت اول به یاد داریم به شخصیتی پخته تر تبدیل شود. شخصیتی که همچنان آن روحیه یاغی و سرکش درونش دیده می شود. حال با گذشت 5 سال از اتفاقات قسمت اول ، الی تبدیل به شخصیتی شده که دقیقا اخلاقهای یک بازمانده سرسخت در دنیایی آخرالزمانی را می توان درونش یافت. شخصیتی که سعی میکند در بازی ماجراجویی را دنبال کند که از لحاظ روحی به هیچ عنوان آماده ان نیست ، و این دقیقا همان چیزیست که نیل دراکمن قصد داشته به تصویر بکشد ؛ خشونت بیش از حدی که او در بازی به تصویر کشیده گاهی باعث می شود به قدری حس عصبانیت درون ما رشد کند که در کنار عشقی که نسبت به بازی داریم از دست ناتی داگ بابت ساخت همچین اثری عصبانی شویم.
داستان بازی The Last of Us Part 2
با گذشت 5 سال از اتفاقات قسمت نخست ، حال بازی قهرمان محبوب خود را پیدا کرده و آن قهرمان دیگر جوئل نیست. ناتی داگ از همان ابتدا با انتشار تریلر های گوناگون ذهن طرفدارانش را برای کمرنگ شدن حضور جوئل در این نسخه آماده کرد. حال این فرصت برای ما بوجود آمده تا از دید یک دختر 19 ساله قدم به جهان پس آخرالزمانی و بی رحمی بگذاریم که نگاهمان نسبت به آینده را برای همیشه تغییر خواهد داد.
خشونت در The Last of Us Part 2 فراتر از انچیزی است که در نسخه اول بازی شاهد آن بودیم. حال شاهد سکانس هایی هستیم که مرگ و جان دادن یک انسان را به طور کامل به تصویر می کشد. سکانس هایی که گاه چنان تلخ و خون آلودست که حتی برای مخاطبان بزرگسال نیز آزار دهنده است. نه اینکه ناتی داگ در این موضوع زیاده روی کرده باشد ، خیر بلکه این خشونت به قدری است که باعث می شود بازیکن احساسات الی را در این 5 سال با وجود تمام سختی هایی که کشیده درک کند و بتواند با تک تک شخصیت های درون بازی ارتباط برقرار کند. وقتی قدم به قدم قتلهای اِلی خونآلودتر میشوند و او قدم به نقاط تاریکتری میگذارد، بازی هم بیشتر و بیشتر مخاطب را به عمق سایه میکشد و به انتظارات او خیانت میکند تا جایی که مجبور به زیر سؤال بردن درک خود از بازی سال 2013 میلادی میشود.
دیگر خبری از آن دختر بچه معصوم و بی پناه نیست ، حال شاهد شخصیتی جنگجو و بی باک هستیم که خود را برای شروع فصل جدیدی از زندگی اش به عنوان یک بازمانده آخرالزمانی آماده کرده است
The Last of Us 2 یک بازی خطی است که تقریبا می توان گفت تمام داستان آن حول محور احساسات و تصمیمهایی میچرخد که بازیکن هیچ منطقی برای آن نمی تواند پیدا کند. همانند شوک بزرگی که نسخه اول بدون هیچ پیش زمینه ای و درست همان جایی که کم کم داشتیم وارد داستان بازی میشدیم و از آن لذت میبردیم ، با جان دادن دختر جوئل در دستانش به مخاطب وارد کرد و سپس در فاصله ای کوتاه حس مسئولیت و عشق را با وارد کردن الی به خط داستانی بازی در مخاطب زنده کرد. The Last of Us 2 یک تراژدی بیست و چند ساعته ، پر از اینجور اتفاقات است که اگر نتوانید این اتفاقاتش را به پای شرایط و موقعیت آن شخصیت بگذارید، خیلی زودتر از این حرفها زیر فشار عصبی، بازی را رها میکنید ؛ چرا که هیچ راهی برای منطقی جلوه دادن این موارد وجود ندارد. در واقع بازی کاری میکند تا گام به گام با شخصیت اصلی ، داستان آن را دنبال کنید. اگر او از کسی متنفر شد بازی کاری میکند تا مخاطب نیز با تمام وجودش از او متنفر شود. و این دقیقا همان هنر به خصوصی است که ناتی داگ در ساخت این دنباله به خرج داده.
” The Last of Us Part 2 با بی رحمی تمام و درست در زمانی که نسبت به شخصیتی از بازی حس پیدا میکنید ، این حس را در شما سرکوب می کند و کاری میکند که از تک تک آن ها متنفر شوید. “
همانطور که پیش از این در مقاله ” هر آنچه که باید از بازی The Last Of Us Part II بدانید ” گفتیم ، بهترین راه برای کنار آمدن با قضایای داستان بازی ، صبر است. صبری که در نهایت پاسخ تمام چرا هایی که در طول بازی برایتان به وجود می آید را خواهد داد. The Last of Us Part 2 با بی رحمی تمام و درست در زمانی که نسبت به شخصیتی از بازی حس پیدا میکنید ، این حس را در شما سرکوب می کند و کاری میکند که از تک تک شخصیت های بازی متنفر شوید. تنفری که ممکن است در ادامه داستان کار دستتان بدهد. بخش اول بازی در حال و هوای زمستانه و سرد آخرالزمانی آغاز می شود. جایی که حال الی به عنوان شخصیت اصلی به بازیکن معرفی می شود و اکثر جست و جوی ما در محیط بازی با همراهی اوست. رفته رفته با پیش روی در داستان سرعت گیم پلی کاهش می یابد تا بازیکن بتواند وقایعی که در بخش اول شاهد آن بوده را هضم کند. درست زمانی که فکر میکنید می توانید کمی نفس راحت بکشید مجدد بازی با معرفی شخصیت های مختلف شما را وارد قضایایی میکند که بیش از پیش شما را شوکه میکند. شخصیت هایی که بیش از حد به ادم های معمولی دنیای ما نزدیک هستند و با وجود توانایی خاصی که در تیر اندازی با کمان و مبارزات گوناگون دارند اکثرا تصمیماتی احساسی می گیرند که گاها شما را نسبت به خودشان متنفر میکنند ، شخصیت هایی که وقتی با احساسات شدیدی مثل خشم و نفرت پر شوند، همدیگر را نیز به چشم دشمن میبینند.
تنوع سلاح ها در The Last of Us Part 2 نسبت به قبل بیشتر شده و استفاده از آنها حتی بعد از بیست و خورده ای ساعت بازی ، تجربهی متفاوتی را ارائه میدهد.
یکی از مشکلات آزار دهنده ای که در قسمت اول بازی شاهد آن بودیم تنوع پایین سلاح های درون بازی بود. در نسخه دوم تنوع سلاح ها نسبت به قبل بیشتر شده و به لطف سیستم کاستومایز و ارتقا که درنظر گرفته شده باعث می شود که حتی بعد از بیست و چند ساعت بازی کردن ، هر سلاح تجربه متفاوتی را به بازیکن ارائه دهد. با وجود خطی بودن داستان بازی ، انتخاباتی که در طول آن میگیرید روی تجربه نهایی شما تاثیر بسزایی خواهد گذاشت. از به جان خریدن خطر حمل سلاح های سنگین گرفته تا پیشروی مخفیانه بازی و استفاده از صدا خفه کن هایی که برای مدت محدودی در دسترس شما قرار میگیرد. حال این شما هستید که تصمیم میگیرید در هر موقعیتی چه استراتژی را پیش خواهید گرفت. استراتژی که در نهایت یک سرش مرگ است و یک سرش پیروزی !
گیم پلی The Last of Us Part 2
بازی سعی میکند عواقب انتخابهای بازیکن را چه در داستان و چه در گیمپلی به او نشان دهد. حال کوچک ترین صدایی زامبی ها را به سوی شما فرا می خواند. گیم پلی بازی نسبت به نسخه پیشین پیشرفت بسیار زیادی داشته و آن را می توانید از خواهش و التماس های دیگر NPC های بازی به هنگامی که قصد دارید با چوب بیسبال به زندگیشان پایان دهید ، متوجه شوید. حال به لطف سیستم مکانیک جدید بازی ، بازیکن قادر خواهد بود با خوابیدن روی زمین و یا پرش از روی موانع مختلف به هر نقطه ای دسترسی داشته باشد. از مخفی شدن در زیر خودرو ها گرفته تا کمین کردن در ارتفاعات و پِلَن ریختن برای از پای درآوردن دشمن. از دیگر ویژگی های مثبتی که در سیستم مبارزاتی بازی شاهد آن بودیم قابلیت جاخالی دادن اِلی در مبارزات تن به تن بود که جذابیت خاصی به این گونه درگیری ها در طول گیم پلی می دهد.
با شروع بازی و گشت و گذار در محیط آن به وضوح وسواسی که سازندگان روی گرافیک و جلوه های بصری به خرج دادند را به واسطه حجم دیوانهکنندهای از جزئیات که به تمامی محیطهای بازی تزریق شده ، احساس خواهید کرد. جزئیاتی که حتی در کوچک ترین ساختمان های بازی سناریو بندی شده ، اتاقها و فروشگاههایی که به آن ها قدم میگذارید، پوسترها و چینش وسایلی که به شکل ماهرانه ای انجام شده و در نهایت و تکسچرهایی که به محیطها جلوهای باورپذیر میبخشند ، همگی باعث می شود تا گشت و گذار در محیط بازی بسیار بیش تر از قبل برای بازیکن جذاب باشد. دقت به جزئیاتی مثل بازتاب تصویر شخصیتها در شیشههای شکسته یا صفحهی مانیتور، و یا حتی ماندن اثر سلاح روی اشیاء مختلف مثالزدنی است. گرافیک هنری بازی گیمر را مطابق حسوحال داستان به محیطهای متفاوت میبرد و در اتمسفرهای گوناگون غرق میکند.
از بخش گرافیک و جلوه های بصری بی نظیر بازی که بگذریم ، در طول بازی با شخصیتهای گوناگونی آشنا می شوید که احساسات متنوع و بسیاری را تجربه میکنند. احساساتی که تاکنون بازیهای ویدئویی موفق به انتقال درست آنها نمیشدند و حال به کمک انیمیشنهای نرم و پر از جزئیات به بازیکن منتقل میشود. قسمت دوم از نظر بحث انیمیشن و تکنیکهای بازیگری در یک بازی ویدیویی، شبیهترین تجربهی یک بازی به سینماو حتی فراتر از آن است. در واقع آخرین بازمانده از ما 2 باعث شده تا صنعت گیم راهی را پیش بگیرد که سینما و تلویزیون سالهاست به انتهای آن رسیده. در کنار این موارد نبوغ خاصی که در صداگذاری The Last of Us Part 2 به کارگرفته شده باعث می شود که حتی بتوان با ابتداییترین هدفونهای استریو تجربه ی بی نظیری از بازی دریافت کنید. به خصوص هنگامی که محیط به رنگ قرمز درآمده و پخش موسیقی گوستاوو سانتائولایا در میان صدای پیاپی شلیک و انفجار ، مخاطب را به مرحلهی از لذت می رساند که هرگز فراموش نخواهد کرد.